مساله این نیست که مردم را چگونه به قبول افکار جدید بقبولانیم، مساله اصلی این است که چطور آنها را راضی کنیم که عقاید کهنه را فراموش کنند.
- دوست داری تانگو یاد بگیری؟
- الآن؟
- من دارم خدماتم رو مجانی در اختیارت قرار میدم.
نظرت چیه؟
- کمی میترسم.
- از چی؟
- از اینکه اشتباهی صورت بگیره.
- در تانگو هیچ اشتباهی نیست. مثل زندگی نیست که پیچیده باشه، خیلی سادست و به همین دلیل هم عالیه.
اگه اشتباهی بکنی و دست وپات به هم گره بخوره هم باید همینجوری ادامه بدی.
[+]
بالاخره اینجا به همت گروهی و پشت گرمی یک دوستی دیرینه راه افتاد.
قرار است جایی باشد که همه در آنجا آسان بنویسند و آسان نقد بشوند و از کنار هم بودن و با هم به جلو رفت لذت ببرند.
نیمکت را از دست ندهید.
«1»
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
واندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتهالانهار داشت
«2»
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند
ترا صبا و مرا آب دیده شد غماز
وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند
ززیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر
که از یمین و یسارت چه بیقزازانند
گذر بکن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تطاول زلفت چه سوگوارانند
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند
نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده می روم و همرهان سوارانند
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کانجا سیاهکارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند
متن یادداشت تصویر سوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض حمایت به ساحت مقدس حضرت مهدی(ع) به علت جان دادن رزمندگان مظلوم به خاطر فقر و مریضی رزمندگانی که سال ها در جبهه ها در خط مقدم (...) رگبارها تفنگ و آتش و خمپاره از ناموس وکشور دفاع کردند جزو زحمات این عزیزان را مسولین ما با نرسیدن و در فقر گذاشتن و پایمال کردن و این که در جامعه و مملکت عنوان می کنند ما خدمت کردیم به رزمندگان و ایثارگران من رزمنده و مریض به نیابت از تمام رزمندگان مظلوم سالها در فقر و مریضی ماندیم و خیلی از این عزیزان با رفاقتها در گمنامی مردند.ای نمایندگان مجلس وای... (ناتمام)
چیزی ،جز زنجیرهایم، برای از دست دادن ندارم.
بدینوسیله خدمت کلیه دوستان، آشنایان و اقوام اعلام مینمایم که بامداد افشار آدم خیلی دوست داشتنی و ردیفی است.
این موجود استثنایی عجیب زلال است و آوانگارد و در همان حال خلاق. و هرکس که هم زمان زلال و آوانگارد باشد و خلاق و در عین حال مدتی تئاتر و موسیقی هم خوانده باشد قطع به یقیقن تئاتری که کار کند دیدنی است. لازم نیست حتما بدانیم که این تئاتر در جشنواره دانشجویی اول شده یا اینکه مثلاْ در ۵ رشته کاندیدای بهترین جایزه بوده است.
تعارف را که بگذاریم کنار، آدم خوش عکسی هستم. عادت کرده ام که بعد از دیدن عکسها بچهها بهم بگن:«بابا پویا توچه خوب افتادی!»
فکر کرده بودم درباره این پدیده. اینکه چطور کسی در دنیا یک جور به نظر میآید و در تصویر طور دیگری. یک تئوری داشتم که میگفت بعضیها جلوی دوربین ناخودآگاه حسی را میگیرند و حالتی به بدن و صورتشان میدهد که مخصوص آن لحظه است و جزو روال معمول زندگیشان نیست. آنوقت دیگر چندان لذت بخش نبود برایم این خوش عکسی چرا که ارتباطی با حقیقت من در جهان بیرون نداشت و تظاهری بیش نبود.
اما دیروز سر کلاس درس کسی مخفیانه از من شروع به عکس گرفتن کرد و بعد از کلاس در آمد که شما چقدر خوش تیپ افتادی! عکسها را دیدم، حقیقت بود،خوب افتاده بودم.آشکار شد که نظریه قبلی ام در این مورد باطل است چرا که اساساً من آگاهی نسبت به حظور دوربین در کلاس نداشتهام که بخواهم ژستی بگیرم. به این نتیجه رسیدم که آدم هایی مثل من تک فریممان خیلی جذاب است یا لا اقل نسبت به تصویر حرکتیمان جذابیت بیشتری دارد. به عبارتی آدمهایی هستیم که در دنیای فریز شده جالب تر به نظر میرسیم. در دنیای استاتیک موفق تریم. قلممان بیشتر خوانا دارد تا حرفمان شنیدار ....
وجود دیوانگان در آن واحد تحدید آمیز و مایه ریشخند بود؛ هم از بیخردی سرسام آور جهان خبر میداد و هم از حقیقت مضحک و حقیر انسان.
میشل فوکو / تاریخ جنون