به قول کازانتزاکیس - از زبان آن دانای یونانی – "هر قومی را قیژی هست". وقتی کشیش معترض به عدالت الهی کفر گفت و به اعتراض به سوی کلیسا دوید، باد شدید می وزید، و کلیسای چوبی قدیمی وی تکانی خورد و قیژی کرد. کشیش در میدان جلوی کلیسا آن صدا شنید. فریادی کرد و از هوش رفت. می گفت غلط کردم غلط کردم. آری هر قومی را قیژی هست که به آن قیژ از تنهائی به در می آیند، و گاه از گمراهی.
چه باید کرد / مسعود بهنود / روز آنلاین / ۵ شنبه سوم اسفند ۱۳۸۵
» جالبه که من احساس خیلی خوبی از قیژ دارم!
برای لاله : قیژ به نظر من یه جور احساس معنویه زیباست که قرار هم نیست خیلی درست باشه ولی آدمو به جاهای خوبی میبره.
قیژ رو همه داریم. و هرچی گنگ تر و دلی تر و بی دلیل تر باشه بهتره!