دیگر زمانیکه با مغز رفتن توی دیوار نشانهی کوتهبینی و کم خردی بود گذشته، همه چیز آنقدر پیچیده شده که ادعای اشتباه نکردن آشکارا یک «لاف بزرگ» است...
درد، بودن را عمیقتر میکند...
اصلن از کجا معلوم؟شاید روزی آنقدر آبدیده شوم که دیگر با هیچ اتفاقی تنام نلرزد؛ درست مثل بروسلی،ایکیوسان ،لوک خوششانس یا حضرت علی!
پ.ن:به این میگویند «خوددلداری» پس از لگدمال شدن شادیهای کوچک به امید یک خوشبختی «موهوم» و «بزرگ»!
پ.ن ۲:حالم خوب نیست.