درنگ

تو را چه سود از باغ و درخت ، که با یاس ها به داس سخن گفته ای

درنگ

تو را چه سود از باغ و درخت ، که با یاس ها به داس سخن گفته ای

 

بر بلند ترین تخت جهان هم هنوز بر ماتحت خود نشسته‌ایم.

 

 

پیرمرد رفت سراغ میوه‌‌فروش و به کناری کشیدش.

: یک دانه موز می‌خواهم لطفاً.


از خجالت سرخ شده بود.