بر بلند ترین تخت جهان هم هنوز بر ماتحت خود نشستهایم.
پیرمرد رفت سراغ میوهفروش و به کناری کشیدش.: یک دانه موز میخواهم لطفاً.از خجالت سرخ شده بود.