به خیال خودم خیلی حساب شده به فائزه گفتم:تو بچههایدانشگاه احساسم اینه که رسیدن دخترو پسرها به هم خواست و برنامهی دخترها بوده که گاهی هم بچهها طرح این عشق و علاقه رو بی جهت از طرف پسر میدونن.و منظورم این بود که اگر قراره که پسری تو بچههای دانشگاه عاشق بشه و کارش به ارتباط و علاقه بکشه حتمن دختری از قبل تلاش کرده که این احساس رو بوجود بیاره.و اگر پسری خارج از این اصلوب عاشق شده حتمن ضدحال بدی خورده.
که فائزه خیلی محکم گفت:اصلا این یه توهم پسرونه است که شماها فکر میکنین که خودتونین که انتخاب میکنین.
خودم هم به حرفم با اون شدتی که اون تایید کرد مطمئن نبودم.پرونده بسته شد.
نه راستی بعداش من گفتم:ولی همهی پسرها هم اینطور نیستن.نگاهی کرد...پوزخندی زد و گفت.....حتتتمن!