چگونه جلوی انحراف جوجههای بی هویت را بگیریم یا « من و فیلتر و گرز و اسفندیار»
بستن سایتهای مختلف که مطابق اخبار بودجهی ۸ میلیارد تومانی را هم به خود اختصاص داده است،جدای از بحثهای رایج اولیهای که درمورد بسترسازی نکردن در جامعه و توصل به شیوهی سانسور بر میانگیزد ، شیوهای که جز به حریصتر کردن مردم راه به جایی نمیبرد، و جدای از اینکه تجربه بهخوبی نشانداده که تکنولوژی هر روز راههای جدیدتری برای جریان آزاد اطلاعات خبری،سیاسی و انواع روابط جنسی خارج از حیطهی رضایت مسوولین پیش پای مردم قرار میدهد،جنبههای جالب دیگری را هم به خود گرفته است:
وقتی پول ازپارو بالا میرود
از طنزهای روزگار است که زمانی که اخبار مرتبط بااین فیلتر پر هزینه منتشر میشد،درست با دورهای هم زمان بود که هر کاربر معمولی اینترنت ، بدون دردسر خاصی از به اصطلاح فیلترهای اینترنتی عبور میکرد و امکان دسترسی به هر نوع سایتای برایش امکانپذیر بود.این تضاد وقتی جالبتر میشد که کاربران هر روزه اخبار جدیدی را در مورد عزم مسوولین در برخورد با سایتهای متخلف دریافت میکردند.
از آنجا که تصمیمات کلان در کشور ما همواره به شیوهی آزمون و خطا اخذ میشده است..نا موفق بودن در فیلتراسیون هم بدون آزمایش قبلی و برای اولین بار چندان غریب نیست؛ولی جالب اینجاست که مسوولین امر با اعلام مرتب این تلاش، و عدم توفیق، حتا نزد کاربران نیمه حرفهای اینترنت هم بیدست و پا جلوه میکردند.
فیلتراسیون جدیمیشود
پس از چند ماه شرایط متفاوت میشود.بسیاری از نرمافزار های عبور از فیلتر خنثی می شوند و دیگر صرفن کوره راههایی با سرعتهای بسیار پایین برای عبور از فیلتر باقی مانده است.جالب است که با وجود کسب موفقیت نسبی تبلیغات روی این کار به شدت کاهش یافته است.
قانون جنگل
قضیه از زمان اعمال فیلتراسیون بر سایت اورکات ابعاد جالبتری به خود میگیرد.سایتی که مروج جریان آزاد ارتباطات بود و از قضا مسوولین حکومتی مهمی هم در آن عضویت داشتند.
گسترهی اعضای این مجموعه از نمایندگان مجلس تا ستارههای سینمایی؛از طرفداران گروه های مبارزه مسلحانه با کفار گرفته تا فاحشههای اورکاتی که سایت را ویترین بازاریابی خود کرده بودند و از آرمانگرایان طرفدار حاج داوود کریمی و انتخابات آزاد گرفته تا گروههای لودگی و دوستیابی و خوش گذرانی همه و همه را در بر میگرفت.و بسته شدن آن درست شبیه بسته شدن خیابان ولیعصر بود به جرم اینکه آدمهای ناجور هم از آن رد میشوند.
به نظرمیرسد مهمترین عاملی که سیاستگذاران را به اینکار ترغیب میکرد عیان بودن اقشار مختلف جامعهدر اورکات بود...در جامعه ای که تلاش مسوولین در جهت سرپوش گذاشتن به مشکلات اجتماعی است ناگهان سر و کلهی سایتی پیدا شده بود که در آن همجنسبازان هم باندازهی دانشجویان و سایر اقشاردر آن وجود و رسمیت داشتند.
آقا یه کارتی دارین که اورکاتاش فیلتر نباشه؟
تنوع فیلتراسیون در ISP های مختلف در مثبت ترین حالت حکایت از بیضابطه بودن سانسور را دارد:
بعضی ISP هاسایتهای سیاسی را فیلتر کردهاند و اورکات در آنها باز است.
ISP دیگر اورکات را فیلتر کرده و سایتهای سیاسی اش را تا حدود زیادی باز گذاشته است.
برخی دیگر هم فیلتراسیون ضعیفی روی سایت های سکس اعمال میکنند.
به این ترتیب هر ISP مشتریان خاصی را برای خود تضمین کرده است.و ISP ها به نوعی محصولات خود را خاص کرده اند.
به این ترتیب کاربرها برای دستیافتن به بیشینهی دست رسی باید مشتری همزمان چند ISP باشند و به این ترتیب کار این موسسات هم به نوعی ثبات نسبی رسیده است.
1ـ
روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن! این روش برای افرادی که غیر از سادیسم ، رگه هایی از مازوخیسم هم دارن پیشنهاد میشه)هیچ دقت کردهاید که «اصلاحات ارضی» و «انقلاب سفید» و «انقلاب ایران» و روی کار آمدن «مصدق» و «خاتمی» با حکومت دموکراتها در آمریکا همزمان بوده و سرنگونی«مصدق» و «اختناقهای دهه 40 »و« کودتای 28 مرداد» با حکومت جمهوریخواهان.(بقیهی هم زمانیها را خودتان پیدا کنید.)
نمیخواهم نتیجهای بگیرم،ولی بهعنوان یک ناظر بیطرف صمیمانه امیدوارم که اینها «تصادف تاریخی» باشد نه «تطابق تاریخی»
۲۰ سال بعد..... |
جالب اینجاست سر در آبشخور هرکدام از این مکاتب که میبریم،با نوعی ایمان به وجود “اصالت” و “فرا روایت”
metanarative دربارهی ماهیت جهان و توضیح رابطهی انسان و هر نوع هستی دیگر دارند و به طرز احمقانه أی خود را “تمامیتساز” totalising دانسته و به انکار مابقی میپردازند.حال آنکه دعوای بر سر این عقاید تنها پوستههای تعصبرا ضخیم تر میکند و راه به جایی نخواهد برد.نوع رفتار در این شرایط تو را که یاد آن جملهی معروف میاندازد که میگفت:“در واقع انسان یک حیوان مریض است.”به قول سارتر:
“البته جهان باید با انفجاری به درک واصل شود ولی مسئلهی اصلی این است که چگونه بدون آلودهشدن دستانمان اینکار را انجام دهیم.”
ادامه دارد...
متافیزیک و سیاست یا {آنقدر با شما لعنتیها تفاوت دارم که نیروی جاذبه پرتابام میکند!}
آقا این مینیبوس شما اون جایی نمیره که من میخواستم
…اگه امکان داره پیاده میشم. اول:به علت گرفتاری آپدیت نفرمودیم…لذا مراتب شرمندگیخود را حضور ملت شهیدپرور و ملت معمولی ایران ابراز داشته و طلب مغفرت می نماییم. دوم:تعهد به تداوم از شرایط اولیه ی درونی اینجانب بوده است…هرچند اطمینان دارم که جز دو یه دوست خوب نه کسی حوصله مطالعه ندارد و نه چنین انتظاری میرود. سوم:وبلاگ جدیدمان را در ورسیون فرنگی نیز احداث فرمودیم….من باب پیشرفت فنون زبان و ارتباط با سایر بلاد و من باب شلوغ کردن عریضه.مانند آهو در همین یکیاش مانده بودیم که دومی هم اضضهفه شد.تلاشمان این است که هر دو دیرو زود داشته باشند و سوخت و سوز خیر. | |
چهارم:در عکس لبخند عمیقی فرمودهایم به اتفاقی در پشت دوربین….به کوری چشم دشمنان و برای اثبات اینکه روحیه مان از چهل اسبجنگی هم بیش است آن را ضمیمه می فرماییم. خداوند یار ملت ایران باشد |
یک بارتو تاکسی دیدم آن بیت سعدی را روی صندوقچه ی کنار فرمان به این صورت نوشته بودند:
آن کس که به جملگی ترا تکیـه بدوست
چون نیک نظر نمائی آن دشمن و دوست
که تحریف بی معنی این بیت است:
آن کس که به جملهگی تو را تکیه بدوست
چون نیک نظر کنی همه دشمنات اوست
هرچه سعی کردم از راننده بپرسم از این شعر (که نوشتناش مستلزم بازماندن از کار و پرداخت مبلغی دستمزد به خطاط بوده)چه فهمیده است، جز این جوابی نداد که :«وختی ماشینو تحویل گرفتیم فکر کردیم یه شعر مشتی رو داشبردش بنویسیم ، رفیق ما گفت اینو بنویسیم
آسیب شناسی نفت یا [چطور در حالیکه سرمان داخل قابلمه است اجاق را روشن کنیم]
قسمت اول
خیلی ساده شروع میشود… متوجه میشوی زیر خاک سرزمینی که در آن زندگی می کنی بیش از 90 میلیارد بشکه از یک مایع سیاه بدبو وجود دارد و از قضا ،بلا نسبت مسولان ما، بقیهی حکام بدجنس سایر بلاد هم مثل خر دنبال آن هستند و بال بال میزنند که این مایع سیاه بدبو را برایمان از زیر خاک در بیاورند و تازه چیزکی هم به ما بدهند.
خوشحال میشوی که نه تنها مملکت از مایع سیاه بدبو خالی میشود ، فرنگیها را هم دور زدهای و درسی تاریخی به هرچه کافر کمونست بیشرف بیناموس است، داده ای.
بعد متوجه میشوی که فرنگیها پول زیادی برای مایع سیاه بدبو می دهند.داد و بیداد و مذاکره و تظاهرات راه میاندازی که :“بابا ما خودمون نفت رو به شوما میفروشیم