dar piaderoye har khiaban rahgozary ra mibiny ke ba cheshmane baz khabmibinad.salam man az jomlehat kheily khosham omade delam mikhad nemidonam chetor mishe bahat ashna sham
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
در خلوت ِ غزل حافظ (سرودهی تازه)
Hadi khorsandi
نیامدی که اقلاً گلی برافشانیم
کمی به سقف فلک طرح نو بچسبانیم
به جان تو من و ساقی اگر بهم سازیم
ز سوز عشق، لحاف و تشک بسوزانیم
فقیه در پس منبر به آن پسر خوش گفت:
که شکر حق من و تو هردومان مسلمانیم
اگر که مطرب ما میزند سرودی خوش
چرا ز صدق و صفا باسنی نجنبانیم
مباد مفتی از این باغ و بوستان گذرش
که ما مناسب او باغ وحش میدانیم
دوجلد نسخهی خطی ز موزهای دزدید
فقیه و گفت که ما عاشقان قرآنیم
به جرم آنکه شبی با تو لخت خوابیدیم
دو هفته است اسیر دوا و درمانیم
خلیج فارس، خلیجعرب نخواهد شد
وگر که هرچه عرب را در آن بخیسانیم!
به گوش زاهد بدکاره تودهای میگفت
که گوسفند تو در روز عید قربانیم
بگو به شیخ که ما نیز از پروستات است
اگر که مثل تو دائم در انگلستانیم!
جدا ز جلوهی حافظ نمیشود هادی
در این چمن چو گل آف- تاب- گردانیم
تبریک
امیدوارم دایمی باشد و لذت بخش
سلام
یه شعر از شل سیلور اشتاین:
تعریف
جُرج گفت: «ـ خُدا خِپِلُ کوتولهس!»
نیک گفت: «ـ نه بابا! لاغرُ درازه!»
لن گفت: «ـ یه ریشِ سفید داره! این هوا!»
جان گفت: «ـ نه! صورتش شیش تیغهس!»
ویل گفت: «ـ سیاهه!»
باب گفت: «ـ سفیده!»
روندارز گفت: «ـ دختره!»
من تو دِلم خندیدمُ
عکسیُ که خُدا از خودش انداخته وُ
بَرام فرستاده رُ
به هیچکدوم نشون ندادم!
dar piaderoye har khiaban rahgozary ra mibiny ke ba cheshmane baz khabmibinad.salam man az jomlehat kheily khosham omade delam mikhad nemidonam chetor mishe bahat ashna sham