خوب، به همین راحتی نصفه شب در خانهی دوست تان لم داده باشید به صندلی، صدای خرخر همه در هوا باشد و هی با خودتان حال بکنید و بنالید از اینکه چرا از اول این همه به تر بودید و نه خراب ...از جنس همان محیطی که در آن اید.
بگذارید ذهن تان خودش راببافد بی هیچ پیرایهای و دلتان غنج بزند برای خوبهایی که دوراند...خوبهایی که قدرشان را باید بیشتر دانست...و خوبهایی که همه کاری میکنند.
فردا روز بزرگی است، همینطور...بی دلیل.چون من احساس با شکوهی دارم.
شب بخیر
پ.ن: بدون ادیت. یا حتا یک بار روخوانی.[برای بار دوم در عمر بلاگ]
آره ...
هر لحظه از زندگی ما لحظه با شکوهیه ...
و روز تو هم روز باشکوهی ست ... چون تو شکوهش رو با دلت حس کردی ...
سلام عزیزم
این حالتهاتو می پرستم!