جالب اینجاست سر در آبشخور هرکدام از این مکاتب که میبریم،با نوعی ایمان به وجود “اصالت” و “فرا روایت”
metanarative دربارهی ماهیت جهان و توضیح رابطهی انسان و هر نوع هستی دیگر دارند و به طرز احمقانه أی خود را “تمامیتساز” totalising دانسته و به انکار مابقی میپردازند.حال آنکه دعوای بر سر این عقاید تنها پوستههای تعصبرا ضخیم تر میکند و راه به جایی نخواهد برد.نوع رفتار در این شرایط تو را که یاد آن جملهی معروف میاندازد که میگفت:“در واقع انسان یک حیوان مریض است.”به قول سارتر:
“البته جهان باید با انفجاری به درک واصل شود ولی مسئلهی اصلی این است که چگونه بدون آلودهشدن دستانمان اینکار را انجام دهیم.”
ادامه دارد...
انسان مریض !