درنگ

تو را چه سود از باغ و درخت ، که با یاس ها به داس سخن گفته ای

درنگ

تو را چه سود از باغ و درخت ، که با یاس ها به داس سخن گفته ای

از این قبیل

۱-سوسکی که از کاسه‌ی تولت بالا می‌رود ، لذت ریدن را از من می‌گیرد.
۲-اسهالی که می‌شوم، یاد روز‌های سخت زندگی‌مان می‌افتم ...و سوپ‌های خوش‌مزه‌ای که تو با آن فقر و تنگ‌دستی تقریباْ از هیچ درست می‌کردی.
۳-همیشه در حین زور زدن یاد تو می افتم که چقدر برایم زحمت کشیدی.
۴-آن‌قدر دست‌شویی نرفتم تا از دماغ‌ام در‌آمد.
۵-از وقتی وزن‌ام بالا رفته دکتر تجویز کرده که بیش‌تر دست‌شویی بروم.
۶-زور اول رو بزن...افق‌های دور رو در نظر بگیر و توکل‌ات به خدا باشه.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد