درنگ

تو را چه سود از باغ و درخت ، که با یاس ها به داس سخن گفته ای

درنگ

تو را چه سود از باغ و درخت ، که با یاس ها به داس سخن گفته ای

مرور

 اول:به علت گرفتاری آپدیت نفرمودیملذا مراتب شرمندگیخود را حضور ملت شهید‌پرور و ملت معمولی ایران ابراز داشته و طلب مغفرت می نماییم.
دوم:تعهد به تداوم از شرایط اولیه ی درونی اینجانب بوده است
هرچند اطمینان دارم که جز دو یه دوست خوب نه کسی حوصله مطالعه ندارد و نه چنین انتظاری می‌رود.
سوم:وبلاگ جدیدمان را در ورسیون فرنگی نیز احداث فرمودیم
.من باب پیشرفت فنون زبان و ارتباط با سایر بلاد و من باب شلوغ کردن عریضه.مانند آهو در همین یکی‌اش مانده بودیم که دومی هم اضضهفه شد.تلاشمان این است که هر دو دیرو زود داشته باشند و سوخت و سوز خیر.
چهارم:در عکس لبخند عمیقی فرموده‌ایم به اتفاقی در پشت دوربین.به کوری چشم دشمنان و برای اثبات اینکه روحیه مان از چهل اسب‌جنگی هم بیش است آن را ضمیمه می فرماییم.
خداوند یار ملت ایران باشد
 

درباره‌ی نفهمی‌های دیگران که به من احساس فهیم بودن می‌دهد!

یک بار‌تو تاکسی دیدم آن بیت سعدی را روی صندوق‌چه ی کنار فرمان به این صورت نوشته بودند:
آن کس که به جملگی ترا تکیـه بدوست
چون نیک نظر نمائی آن دشمن و دوست
که تحریف بی معنی این بیت است:
آن کس که به جمله‌گی تو‌ را تکیه بدوست
چون نیک نظر کنی همه دشمن‌ات اوست
هرچه سعی کردم از راننده بپرسم از این شعر (که نوشتن‌اش مستلزم بازماندن از کار و پرداخت مبلغی دست‌مزد به خطاط بوده)چه فهمیده است، جز این جوابی نداد که :«وختی ماشینو تحویل گرفتیم فکر کردیم یه شعر مشتی رو داشبردش بنویسیم ، رفیق ما گفت اینو بنویسیم
دیدیم خیلی باحاله گفتیم عشق است! .دادیم نوشتن اش.میگه هرکسی تو این دنیا یا دشمنه یا دوست.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*درباره‌ی هنر و ادبیات (گفت و شنودی با احمد شاملو)،به کوشش ناصر حریری،نشر آویشن و گوهرزاد،چاپ چهارم، تهران،پاییز 77،ص 24


حوصله‌ی نگارش قسمت دوم موجود نمی‌باشد.