در ایران ، خرده فرهنگها اصالت ندارند ، خرده فرهنگی اصالت بیشتر دارد که « فرهنگتر » است.و آن عبارت است از آنچه که هر قوم از دید خود به آن میاندیشد ، به عبارت دیگر هر قوم هرچه غیر ار رسوم خود را مردود میداند.
خرده فرهنگ اعیانى _ بورژوایى ایران در اعتقاد به وجود معنویت برتر یا خرده فرهنگ بازارى _ سنتى کاملاً همسو ، اما از جنبهی اعتقاد به لزوم اجراى جزئیات شریعت و گوش ندادن به موسیقى با آن ناسازگار است.از سوى دیگر، همان خرده فرهنگ اعیانى نظریه هاى ماتریالیستى خرده فرهنگ روشنفکرى _ چپگرا را رد مى کند، در همان حال که در حیطه زیباشناسى و هنر تا حد زیادى با آن همراه است (مثلاً، این دو خرده فرهنگ تنها مشتریان شعر ترجمه شده از زبان هاى دیگر و ادبیات «سطح بالا» هستند). خرده فرهنگ بازارى _ سنتى گرچه در جهاتى از حمایت خرده فرهنگ حاشیه نشیان شهرى برخوردار است، رفتار و عادات آن را مبتذل مى بیند و نمى پسندد.در چرخشى تاریخى، وقتى خرده پاهاى شهرى (همراه با خرده فرهنگ بازارى _ سنتى) به قدرت مى رسند، نوع موسیقى عربى _ کافه لاله زارى مورد علاقه شان را، البته با پوشش کلماتى از نظر فرهنگى مناسب، با خود به رادیو _ تلویزیون مى برند، زیرا خرده فرهنگ بازارى _ سنتى با این حیطه آشنایى ندارد و قادر به تشخیص موسیقى مبتذل از متعالى نیست، در همان حال که خرده فرهنگ هاى اعیانى و چپ گرا از گوش دادن به چنین الحانى عار دارند. همه این خرده فرهنگ ها در شهرها و خیابان هایى مشترک زندگى مى کنند اما در برخى جنبه هاى زندگى گویى بیگانگانى اند اهل دو سرزمین دور از هم.
اینطور میشود که از نظر هر خرده فرهنگ، مابقی راه به ناکجا آباد میبرند...از تبعات این قضیه عدم امکان زیست مسالمت آمیز خردهفرهنگهاست که باعث میشود شعار «گفتوگوی تمدنها» که از میان این قوم بر میآید ، شعاری لوکس بنماید که بیشتر جنبهی سیاسی دارد.
ایده از روزنامهی شرق
ممنون که سر زدی ... با اجازه بله واسه خودم بود!
خواهش میشه!