مداد نوکی ام را کنار گذاشتم و یک مداد سیاه خریدم با تراش و پاککن. موقع نوشتن یادداشتها و چرکنویسها به تدریج خطوط ضخیم میشوند و ناخوانا و شکلی موهوم به خود میگیرند طوری که اگر رهایشان کنم یک ساعت دیگر خودم هم نمیتوانم سر از کارشان در بیاورم.
به تراش متوسل میشوم و آرزو میکنم زودتر این مداد کوچک شود تا به دشواری در دستم جا بگیرد. همیشه از تراشیدن دو سر مداد متنفر بودم ، ولی یک لحظه وسوسه میشدم و بعد، دیگر مداد را دوست نداشتم. اینبار بلدم چطور از مداد استفاده کنم که تا آخر دوست داشتنی باقی بماند.
پ.ن:موقع ثبت افکار اول از همه به مستطیل عنوان یادداشت بر میخوری. قوطی مسخرهای که برای معذب کردن نویسنده اختراع شده که به زور هم شده برای یادداشت اش عنوانی بتراشد.
همیشه لایق صمیمیت بودی.
و فکر میکنم
همیشه هم خواهی بود.
ممنونم
وبلاکت قشنگه به من هم سر بزن
سلام تاواریش
اقا مخلصیم
هرچند کنارمی ولی ...
.....ولی کلا بی عنوانت رو عشق است
.......
بعضی از شبها رو می پرستم......
شبهای بیرجند همراه با یاران قدیمی............
آقا یکی هم منو هی تحویل بگیره !!!!