درنگ

تو را چه سود از باغ و درخت ، که با یاس ها به داس سخن گفته ای

درنگ

تو را چه سود از باغ و درخت ، که با یاس ها به داس سخن گفته ای

این کیـهانی‌ها یا [ حکایت قسم حضرت عباس و دم خروس]

فکر‌اش را هم نمی‌کردیم که در نمایشگاه با دبیر سیاسی روزنامه‌ی کیهان روبرو شویم.علی ،که خاک انجمن خورده و متخصص بحث با آدم‌های مغز‌خر خورده است،با همان سبک دوستانه‌ی خودش شروع کرد به بحث با آقای دبیرسرویس سیاسی.[نام خانوادگی‌اش زارعی بود به نظرم.]من که اول کار بی‌خیال مشغول سرک کشیدن در غرفه‌ها بودم که با شنیدن جسته گریخته‌ی حرف‌ها کم کم جذب صحبت شدم.حرف‌های این جماعت کیهانی که،در خوش‌بینانه ترین حالت،با انتشار چنین روزنامه‌ای لقب کم‌تحمل،عصبانی و کوته‌بین را برای خودشان خریده‌اند، برایم شنیدنی  و گاه حیرت آور بود.
طبق عادت رایج بحث‌های خودمانی در ۴۵ دقیقه از در و دیوار سخن گفتیم و آسمان و ریسمان را به هم بافتیم تا از هر دری سخنی به میان آمده باشد....برخلاف انتظار من جناب ایشان نه عصبانی شد و نه داد و هوار راه انداخت ....
جالب‌تر‌هایش که به خاطرم مانده را موردی این پایین می‌آورم چرا که از کجا شروع کردیم و چطور به این‌جا‌ها رسیدیم‌اش شاید کمی گیج کننده باشد.

۱- تیراژ نامتعارف:تیراژمان روزانه بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار متغیر است .
س:چرا تناسب تیراژ و خواننده در روزنامه‌ی شما برقرار نیست؟شما تنها روزنامه‌ی صبح‌ای هستید که تا آخرین ساعات شب هم تقریبن در تمام روزنامه فروشی‌ها چند نسخه از شماره‌های شما یافت می‌شود؟
ج:شاید به این خاطر که ما سایت داریم و بخشی از خواننده‌ها ‌ی مان از آن‌جا رجوع می‌کنند.بخش دیگری هم مربوط به این است که روزنامه‌های دیگر زودتر باقی‌شان را از دکه‌ها جمع می‌کنند ولی ما می‌گذاریم تا آخر روز بماند.
۲-ابراهیم حاتمی‌کیا را هر‌کاری‌اش کنند رزمنده است،فیلم خوب هم زیاد ساخته،ولی عصبانی‌است.باید بیاوریم‌اش و باهاش صحبت کنیم....خدمت کرده ولی این آخری‌ها فیلم‌هایش همه شکایت از جنگ است که به رزمنده‌ها بر‌می‌خورد....همین است که شرق جرات می‌کند بپرسد که شما از جنگ بریده‌اید یا نه....به حاج صادق[آهنگران] گفتم : این ابراهیم‌خان هم از دست رفت...گفت:این‌طور‌ها هم نیست،نبودی برای حضرت زهرا مرثیه می‌خواندم همچین می‌گریست که پدر برای فرزند از دست رفته‌اش چنین نمی‌گرید.
۳-اگر جنگ بشود همین بچه قرتی‌ها هم می‌شوند حاج‌همت....عکس‌های جوانی‌اش را دیده‌اید؟نفس‌امام که به او خورد دگرگون‌اش کرد.
۴- باید همه را جمع کنیم و از نظراتشان استفاده کنیم.....قرار نیست که اطلاعات بدهیم،قرار است بگیریم و استفاده کنیم.احمدی‌نژاد بهره از نخبگان نمی‌گیرد و ما قبل از همه در کیهان ناقد این کارش بوده ‌ایم.
۵-در روزنامه چون برای عموم می‌نویسیم و مخاطب‌های نخبه‌ای مثل شما![من و علی را می‌گفت به نظرم!]نداریم،نمی‌شود همه‌ی حرف‌ها را زد.شاید به همین خاطر به نظرتان بعضی‌حرف‌هایم متفاوت از مشی روزنامه است.
۶-انقلاب ایران هم مثل هر انقلاب دیگری جوش و خروش با خودش داشته و هیجاناتی که الحمدلله رفع شده است،تبلیغ بچه‌دار شدن یا تلاش برای آوردن مردم به تهرا هم در همین زمره است....البته امام همیشه با این مواضع مخالف بودند....به جز یک سخن امام که پخش نمی‌شود بقیه قابل پخش‌است...آن هم به نظر من باید پخش و تحلیل شود که چرا چنین شعاری گفته شد و چرا اجرایی نشد.
۷-کوی دانشگاه حادثه‌ای بود که خاتمی سر بچه‌ها آورد....دودش‌هم به چشم خودش و دار و دسته‌اش رفت...حادثه ای بوده مربوط به مدیریت قدیم...ان‌شالله تکرار نمی‌شود...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
فقط کلیک پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.adinehbook.com

بازاریابی اینترنتی ... هر کلیک 80 ریال ... به ما سر بزنید.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:20 ب.ظ

عمو اوله

لاله پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:41 ب.ظ

دمش گرم ...
آقا نخبات حالا که شما کشف شدید دیگه مشکل کجاست؟ آها یادم اومد برید یقه احمدی نژاد رو بگیرید دیگه ... بگید چرا از شما استفاده نمیکنه ؟ :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد